خانوم کوچولو و آقایی گلش یکشنبه 87/2/1 ساعت 6:6 عصر
به نام خالق همسر و همراه عزیزم
نه از خاکم
نه از بادم
نه در بندم
نه آزادم
نه آن لیلی ترین مجنون
نه شیرینم
نه فرهادم
فقط مثل تو غمگینم
فقط مثل تو دلتنگم
اگر آبی تر از آبم
اگر همزاد مهتابم
بدون تو چه بی رنگم
بدون تو چه بیتابم
سعید عزیزم به خاطر مهربونیات یه دنیا ممنونم
پا وب اول : شلام شلام گلم ... شلام شلام ماهک و ماهان جیگرم چقدر شوکه شدم وقتی که دیدم سعید دو بار وبلاگ رو اپ کرده اصلا باورم نمیشد انگار تمام دنیارو بهم داده بودن واااااااااااای سعید جونی چقد تو خوفیییییییییی
پا وب دوم : سلام دوس جونی ها ... از اونجایی که اصلا تو برنامم نبود امروز وبلاگ رو آپ کنم اصلا هیچی برای نوشتن ندارم و مثل یه چوب خشک فقط میتونم زل بزنم به صفحه مانیتورتا شاید فرجی شدو چیزی از مخم تراوش کرد البته از اونجایی که صبح خیلی زود بیدار شدم و تا الان کلاس داشتم واقعا خسته ام و مخم زیاد کار نمیکنه و چشام باز نمیشهالبته چون دارم الان با سعید جون هم چت میکنم خواب از سرم داله میپلهههههههههههههه و کلی دارم شارژ میشم
پا وب سوم :امان از ذست زندگی تو خوابگاه فکر کنین منه تنبل مجبورم هی این اتاقو بشورمو بسابمو هی غذا درست کنم آخه یه مدتی میشه دیگه خودم غذا درست میکنم البته غذا که نهههههههه و سرانجام آخر شب خسته و کوفته مجبورم چشامو به زور باز نگه دارم و درس بخونماما همه اینا قشنگ و دوس داشتنی میشه وقتی که میدونم عزیز دلم همیشه همیشه کنارمه و میدونم اونم داره درس میخونه نمیدونین وقتی سعید جونی میگه دارم درس میخونم چقدر جیگر و خوردنی میشههههههههه بوس بوس
پا وب چهارم : اووووووووووووم من شعید جونی میخوام دیلم بلاش تنگ شده خبالبته ناشکری هم نباید کرد آخه عید من رفتم پیشه عزیزکم و کل عیدو با هم بودیم تازه رفتیم با هم لباس خریدیم اینگده حال داد عروسی دوستش هم رفتیم آقا صائب
عزیز دلم خیلی دوستت دارم به خاطر همه چی ممنون خوب بخوابی گلم بو س بوس